

| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
معنی شعر درس هفتم فارسی هشتم
خار کش پیری با دلق درشت پشته ای خار می برد بر پشت
لنگ لنگان قدمی بی می داشت هر قدم دانه ی شکری می کاشت
کای فرازنده ی این چرخ بلند وی نوازنده ی دل های نژند
کنم از جیب نظر تا دامن چه عزیزی که نکردی با من
در دولت به رخم بگشادی تاج عزت به سرم بنهادی
حد من نیست ثنایت گ فتن گوهر شکر عتایت گفتن
نو جوانی به جوانی مغرور رخش پندار همی راند و دور
آمد آن شگر گزاریش یه گوش گفت کای پیر خرف گشته خموش
خار بر پشت زنی زین سان گام دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟
عزت از خواری نشناخته ای عمر خود در خوارکشی با خته ای
پیر گفتا که چه عزت زین به که نی ام بر تو بالین نه
کای فلان چاشت بده یا شامم نان و آبی که خورم و آشامم
شکر گوشم که مرا خوار نساخت به خسی چون تو گرفتار نساخت
داد با این همه افتادگی ام عز آزادگی و آزادگی ام
1- خارکش پیری که لباس پشمی ضخیمی بر تن داشت پشته ای خار را با پشت خود حمل میکرد
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 124
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 184
بازدید کل : 58192
تعداد مطالب : 269
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1
************************